عنوان Shame Legacy یک بازی اول شخص در سبک «ترس و بقا» (Survival Horror) است که توسط دو استودیوی Fairyship Games و Revenant Gamesساخته شده و به تازگی برای رایانههای شخصی، کنسولهای نسل هشتم و نهم عرضه گردیده است. در این مطلب قصد داریم به نقد این بازی پرداخته و بررسی کنیم که سازندگان آن، چقدر در ارائهی یک اثر ترس و بقا موفق بودهاند. با ما همراه باشید.
بازی Shame Legacy از ابتدای کار، تکلیف شما را مشخص میکند. درست در دقایق ابتدایی بازی، زمانی که سازندگان تعدادی از بهترین دستاوردهای خود را برای جذب مخاطب به نمایش میگذارند، این بازی آب پاکی را روی دستانتان میریزد! با تعدادی از احمقانهترین دیالوگهای ممکن، پلات داستانی تکراری و کلیشهای، و همچنین گیمپلی ضعیف و انیمیشنهای راه رفتن اصطلاحا «کلانکی»، از همان ابتدا مشخص است که قرار نیست بازی چندان باکیفیتی را تجربه کنیم.
خب بگذارید ابتدا با قصهی این اثر شروع کنیم. داستان Shame Legacy بازیکن را در نقش مردی قرار میدهد که برای پیدا کردن دختر و همسرش، وارد روستایی میشود که مملوء از ساکنانی معتقد به یک فرقهی تندرو است. بله، شما باید جان دختر و همسر این مرد را نجات دهید؛ مردی که توانایی خارق العادهای در گفتار تعدادی از احمقانهترین، بیربطترین و مبتدیترین دیالوگهای ممکن را دارد! واقعا برایم سوال است که چگونه نویسنده (یا نویسندگان) این بازی با خود فکر کردهاند که دیالوگهایی که برای این بازی، چه برای شخصیت اصلی و چه شخصیتهای فرعی، طراحی کردهاند، مناسب هستند؟ این دیالوگهای مسخره نه باعث افزایش Immersion میشوند، نه کمکی به روایت و قصهگویی میکنند، و نه اصلا قابل تحمل هستند! مثلا در لحظات ترسناک و مضطرب، سادهترین دیالوگها برای القای حس شخصیت اصلی انتخاب شدهاند که کاملا غیرواقعی به نظر میرسند. دیالوگهای شخصیتهای دیگر هم درست مانند فیلمهای ترسناک پاپ کورنی رده پایین است که صرفا برای جذب مخاطب عام و نوجوان نوشته شدهاند.
مدت زمان بازی بسیار کوتاه است. بنابراین جدا از اینکه سوژهی اصلی داستان بازی کلیشهای است و حتی پلات توییستهای آن هم کاملا قابل پیش بینی هستند، فرصت چندانی برای خلق حداقل یک روایت تاثیرگذار وجود ندارد. بازی به سرعت به اتمام میرسد و سپس به فراموشی سپرده میشود. در مجموع، داستان، روایت و شخصیت پردازی Shame Legacy نه تنها فاجعه است، بلکه حتی قابل تحمل هم نیست.
اما گیمپلی بازی چطور؟ شاید سازندگان به جای تمرکز روی داستان، برروی ابعاد فنی بازی تمرکز کرده باشند، نه؟ خیر! گیمپلی Shame Legacy به قدری مبتدی، ضعیف، و فاجعه بار است که حتی بازیهای 20 سال پیش کیفیت و برتری فنی بیشتری را ارائه میدهد. بله، بیست سال پیش، شاهکاری مثل Resident Evil در سبک ترس و بقا، هفتمین سالگرد خود را جشن میگرفت و به جرئت میتوان گفت که آن بازی، از لحاظ گیمپلی، در مسائلی همچون Level Design، سیستم مبارزات، هوش مصنوعی، و غیره، بسیار پیشرفتهتر از Shame Legacy بود.
خب از Level Design شروع میکنیم. من هیچ بازی دیگری را به یاد نمیآورم که چرخهی گیمپلی آن به اندازهی این بازی، واضح، تکراری، و اذیت کننده بوده باشد! خیلی زود متوجه میشود که کل گیم پلی بازی در یک چرخهی «بخش مخفیانه، بخش فرار و گریز، و بخش حل معما» گیر کرده است و در بدو ورود به هر بخش، کاملا مشخص است که در این قسمت باید چیکار کنیم. بدین ترتیب، تجربه نهایی بازی، هرگز حس پویایی ارائه نمیدهد و هیچ گونه حس Immersion ای القا نمیشود. در ابتدای بخش مخفیانه، خیلی سریع یک آیکان برای نمایش میزان سر و صدایی که ایجاد میکنید، پدیدار میشود و به شما نشان میدهد که اکنون 5 دقیقه باید مخفیانه در میان اهالی روستا بخزید.
سپس در یک کات سین نشان داده میشود که نمسیس داستان شما را پیدا کرده و قرار است شما را شکار کند. پس باید دوان دوان، از دست او فرار کنید. تا اینکه 2 3 دقیقهی دیگر، وارد خانهای میشود و باید در را ببندید تا آن هیولا نتواند وارد شود. آیا فکر میکنید صرفا بستن در نمیتواند مانع آن هیولا شود؟ این دیگر چه حرف خنده داری است؟ معلوم است که بستن در باعث میشود هیولا دیگر شما را تعقیب نکند. مگر یادتان نیست زمانی که بچه بودیم، با کشیدن پتو روی بدنمان، هیولاها را از حمله به سمتمان منع میکردیم؟ خب این هم فلسفه مشابهی دارد و کاملا منطقی است... اگر هنوز متوجه نشدید، بله، این جملات من طعنهای به طراحی مراحل افتضاح بازی بودند! بگذریم. بعد از این قسمت، وارد قسمت حل پازل میشویم که باید اعتراف کنم که Shame Legacy دارای تعدادی از ساده ترین و ضعیف ترین پازلهایی است که به عمرم دیدهام. و سپس، این چرخه مجددا تکرار میشود... که خب حتی برای یک بازی دو ساعته هم چرخهی واقعا تکراری و آزاردهندهای است.
تمام مکانیکهای گیمپلیای که در Shame Legacy طراحی شدهاند، بسیار ضعیف، مبتدی و کلانکی هستند. از طرف دیگر، هوش مصنوعی دشمنان بازی هم بسیار ضعیف و ساده است. این درحالیست که سازندگان سعی داشتهاند که ایدههای مختلفی را در گیمپلی بازی ارائه دهند. مثلا در بعضی از محیطها تله وجود دارد و شما با راه رفتن برروی تله، باعث ایجاد صدایی میشود که اهالی روستا را به سمت شما جذب میکند. اما برای من این سوال وجود دارد که وقتی پایه و اساس گیمپلی بازی، به شدت ضعیف و ناقص است، چرا سازندگان مدام به ارائه ایدههای فکر میکردهاند؟ وقتی سیستم مخفیکاری و هوش مصنوعی دشمنان فاجعه است، چرا باید مکانیک تله هم به بازی اضافه شود؟ واقعا بهتر بود که این زمان را صرف بهبود پایههای اصلی بازی میکردند.
گرافیک Shame Legacy نسبتا معمولی است و چندان چشمگیر نیست و گاها غیراستاندارد هم هست. مثلا آینهها هیچ بازتابی ندارند و در بسیاری از تکسچرهای بازی نیز باگها و گلیچهای مختلفی دیده میشود. با این حال، عملکرد و نرخ فریم آن، با توجه به گرافیک مبتدیای که ارائه میدهد، قابل قبول نیست. در بسیاری از قسمتهای بازی، افت فریم کاملا حس میشود و از طرف دیگر، لودینگهای بازی نسبتا طولانی هستند، آن هم در کنسول نسل نهمی Xbox Series X! شاید تنها نکته مثبت این بازی افتضاح، دیزاین محیطهای مختلف بازی باشد؛ البته از لحاظ ظاهر، نه از منظر فنی و معماری مسیرها. چرا که مسیرها و معماری محیطها بسیار ساده و مبتدی است اما لااقل ظاهر نسبتا خوبی دارند. و صداگذاری بازی هم در حد قابل قبولی میباشد.
سخن پایانی
اگر به دنبال یک تجربهی ترسناک و مهیج کوتاه هستید، به خودتان لطف کنید و یک بازی دیگر خریداری کنید. یا حداقل چند عدد بلیت اتاق فرار برای خودتان و دوستانتان بخرید و یک روز مهیج و جذابی را تجربه کنید. اما اگر دوست دارید که یکی از بدترین بازیهای عمرتان را تجربه کنید، میتوانید از شکنجهی تجربهی Shame Legacy لذت ببرید!
امتیاز نهایی: 2/10
نظرات (1)