ویتو اسکارلتو کارکتری است که در طول بازی مافیا 2 هدایت اون رو بر عهده دارید . شخصیتی توانمند که به سبک زندگی مافیا گونه عادت کرده . کارکتری که ریسک های این نوع زندگی رو میدونه و از اون لذت میبره . از همه نظر لذت میبره ، خریدن لباس های آنچنانی ، خانه های ویلائی و درنهایت میهمانی های خاص و میگساری های شبانه جزو تفریحات اونه که البته در اون زمینه ها افراط نمی کنه . طراحی فوق العاده زیبای نیویورک ، استفاده از گرافیک بسیار چشم نواز تکسچر های بسیار دقیقو از همه مهم تر صدای گرم و دلنشین ویتو و همینطور دیالوگ های بسیار توانای این شخصیت در بعضی موقعیت های خاص باعث میشه که بازیکن هرچه بیشتر بازی رو باور کنه و از بودن در اون محیط لذت ببره ، صد البته بازی مشکلاتی هم داره ، از جمله مواردی که باعث میشه این بازی امتیاز کامل نگیره کنترل بازی هستش ، کنترل ماشین ها داخل بازی تا حدودی سخت و خشن هست ، خراب شدن ماشین ها تا حدودی مصنوعی ساخته شده . کنترل ویتو داخل محیط های بسته مانند راهرو ها یا پاگرد پله ها بسیار سخت بوده که جاگیری بد دوربین در این صحنه ها باعث آزار بازیکن میشه ، اما مبارزات تن به تن ویتو به قدری دوست داشتنی و خوب طراحی شده که چشم رو به روی اون ضعف ها ببندیم.
داستان بازی از سال 1945 شروع میشه . زمانی که اولین بار شما ویتو رو ملاقات میکنید . یک خانواده ی مهاجر ایتالیائی که برای زندگی بهتر و در حقیقت رسیدن به رویای آمریکائی ، به این کشور سفر کردند اما تازه با مشکلات رو به رو شدن ، ویتو به همراهی دوستش جو تصمیم میگیره که به هر نحوی شده آینده ای بهتر رو برای خودش و خانوادش تامین کنه ، سرقت ، زور گیری و ... روش زندگیشون میشه تا اینکه ویتو در حین سرقت از یک جواهر فروشی دستگیر و به زندان برده میشه . چون به زبان ایتالیائی تسلط کامل داره و با توجه به اینکه انگلیسی رو هم به عنوان زبان دوم بلده به جای زندان به جبهه های ایتالیا فرستاده میشه ، اونجا مدال شجاعت میگیره و بعد از اینکه در یک درگیری با آلمان ها مجروح میشه برای مرخصی به کشورش بر میگرده و اونجاست که به کمک دوستش جو موندگار و وارد خانواده ی مافیا میشه .
نیویورک همیشه جائی هستش که شما از پرسه زدن داخل کوچه و پس کوچه هاش ، دیدن ساختمون هاش و راه رفتن داخل پیاده رو هاش لذت میبرید . شروع بازی در فصل زمستان هست که البته این به اون معناست که همه جا از برف پوشیده شده ، پنجره ی ماشین ها یخ زده و از همه مهم تر اینکه بانوان شهر هم با اورکت های بزرگ اینطرف و اونطرف میرن ، اما خوب باز هم زیبائی های خودش رو داره .
در بازی فصل های دیگه ی سال هم وجود داره که البته این فصل ها با گذر چند سال اتفاق میفته که شما علاوه بر تغییر آب و هوا می تونید تغییرات رو در ماشین ها ، لباس پوشیدن آدم ها و حتی امواج رادیو هم ببینید . یکی دیگه از نقاط ضعف بازی کم بودن تعداد موج رادیو ها و تکراری شدن گزارشات اونهاست که بعد از مدتی کسالت آور میشه و باعث میشه ترجیح بدید در حین رانندگی رادیوی ماشینتون رو خاموش کنید . ویتو در جریان زندگی مافیائیش به خاطر شخصیت فوق العادش و فرمانبرداریش بسیار سریع پیشرفت میکنه اما در جائی از بازی به یک دوراهی میرسه . جائی که از خودش میپرسه آیا وقتش نرسیده که نوع زندگیش رو عوض کنه ؟! اینجاست که سوالش رو از همکارش هنری میپرسه و تاثیر گذارترین دیالوگ بازی اینجا اتفاق میفته . ویتو از هنری میپرسه که تا حالا هیچوقت با خودت فکر کردی که زندگی مافیائی رو کنار بزاری ؟ و هنری در جواب بهش میگه خانواده ی مافیا بخشی از توئه و اینجاست که ویتو تصمیم میگیره این بخش از خودش رو عوض کنه و اون روی سکه اتفاق میفته . خانواده ی مافیا مطمئنا این اجازه رو بهش نمیده . مافیا با وجود اینکه یک بازی Open World هست اما دلیل زیادی برای گشتن داخل شهر به شما نمیده ، البته اگر دلتون بخواد که تمام Wanted Poster ها رو پیدا کنید مسئله فرق میکنه و در نهایت یکی از اهداف بسیار جالب بازی که من مطمئنم بسیار مورد استقبال بازیکن ها به خصوص گیمر های ایرانی هست پیدا کردن یکسری مجلات هست که باعث میشه شما تمام سوراخ سومبه های بازی رو دنبالشون بگردید . اما توجه داشته باشید که زمانی رو که صرف مطالعه ( تماشای ) این مجلات می کنید توسط دستگاه ذخیره و به عنوان یک رکورد ثبت میشه .
نظرات (2)